نخستین انتشار در: http://www.shahrvand.com/archives/39829
مرکز اسناد حقوق بشر ایران طی مصاحبه ای با یک همجنسگرای ایرانی ساکن کانادا؛ به بخشی از ابعاد و مشکلات زندگی همجنسگرایان در ایران و نیز تجربه فردی این شخص در طی دوران زندگی اش در ایران پرداخته است.
فرشید ۲۷ ساله و در تهران متولد شده و در این مصاحبه، از تجربه ناگوار تجاوز به وی، توسط دو مامور لباس شخصی سخن گفته است.
وی در این زمینه به یاد می آورد که در نیمه شب پاییز ۱۳۸۶ به همراه تنی چند از دوستانش در خیابان ولیعصر تهران در حال قدم زدن بوده که دو فرد لباس شخصی از آنان بازخواست می کنند. فرشید در ادامه می گوید: «به من گفتند تو باید با ما بیایی. گفتم چرا؟ گفت تیپت خوب نیست. پرسیدم کجا باید بیایم؟ گفت منکرات!»
این قربانی تجاوز در بخشی از تشریح ماجرا، به مکالمه شوهر عمه خود که گویا یک سرهنگ وزارت اطلاعات است، با این دو مامور لباس شخصی، اشاره می کند. فرشید هنگامی که به ادعای آن دو مامور در حال انتقال به آگاهی شاپور(یا همان منکرات مورد ادعای آنان) بوده، با موبایلش با شوهر عمه اش تماس گرفته و شرح دستگیری اش را برای او می دهد. شوهر عمه فرشید از آن دو مامور(که نام یکی از آنها محمدی بود) می خواهد که وی را آزاد کنند، اما آنان سرپیچی می کنند و وی را به یک منزل شخصی در نزدیک میدان امام حسین منتقل می کنند:”یک خانه ی سه طبقه بود و من را داخل زیرزمین آن خانه بردند. زیرزمین دقیقاً مثل یک تکیه یا حسینیه بود. کف آن موکت و دور تا دورش پرچم های امام حسین بود.”
در آن شب، آن دو مامور به فرشید تجاوز و با گرفتن چند عکس، وی را تهدید کرده بودند که در صورت شکایت و پیگیری ماجرا، عکس های برهنه ی او را منتشر می کنند.
فرشید در ادامه اظهارات خود به روزهای پس از این حادثه ناگوار اشاره می کند و می گوید:”تا مدت ها می ترسیدم و نگران بودم که عکس هایم را پخش نکنند. خب چه کسی می فهمید که چه کسی این عکس ها را پخش کرده است؟ یا نگران بودم دوباره زنگ نزنند و مزاحم شوند.”
در ادامه او از تجربه دومین دیدار اتفاقی اش با یکی از آن افراد متجاوز(محمدی) سخن گفته و تشریح می کند:”در جریان تبلیغات انتخابات سال ۸۸، احمدی نژاد حوالی پارک شهر سخنرانی داشت. من سیاسی نبودم، اما در ستاد انتخاباتی موسوی فعالیت می کردم و از روی کنجکاوی با بچه های دانشگاه رفتیم که سخنرانی احمدی نژاد را گوش کنیم. می خواستم ماشین را پارک کنم. پشت جمعیت بزرگی گیر کردم. یک شخصی را دیدم با همان هیبت و با همان قیافه محمدی و با خودم گفتم خدایا من این آدم را کجا دیدم؟ آمد سمت ماشینم و گفت من را می شناسی؟ گفتم خیر! سرش را از پنجره در ماشین کرد و یک حرف خیلی بد به من زد. مودبانه اش این است که من همانی هستم که به تو تجاوز کردم.”
فرشید در طی این مصاحبه بارها به شرایط روحی وخیم خود و آنچه که بر وی طی این اتفاق گذشته؛ سخن می گوید: “تجاوز چیزی است که زمانی که در موردت اتفاق می افتد به معنای واقعی تجاوز است. از کوچکترین ذره روح و روانت زجر می کشی تا بزرگترینش. هیچ وقت از درونت پاک نمی شود.”
او در ادامه آنچه که به عنوان فشار بر همجنسگرایان در ایران از آن یاد می کند به ماجرای اخراجش از دانشگاه، در پی آگاهی حراست دانشگاه از شرایط وی، اشاره می کند:”حراست من را خواست و گفت ده روز دیگر یک کمیسیون سه نفره تشکیل می شود و در مورد شما تصمیم گیری خواهد کرد چون که در مورد شما این بحث شده که شما همجنس باز هستید.” او بنا به رای کمیسیون سه نفره، از دانشگاه اخراج می شود.
فرشید فضای جلسه و نوع برخورد اعضای آن کمیسیون با وی را اینگونه تشریح می کند: “جلسه نیم ساعت طول کشید. با الفاظ زشت و لحن بد با من برخورد کردند و گفتند ما می توانستیم بدتر از این در مورد تو انجام دهیم. شکل جلسه ابداً رسمی نبود. هیچ ادله درستی برای اثباتش نداشتند. حتی شاهد عینی!”
تبعیض شغلی و اجتماعی علیه همجنسگرایان، عنوان موضوع دیگری است که فرشید در مصاحبه با مرکز اسناد حقوق بشر ایران به آن پرداخته است. وی در این بخش به شرح ماجرای اخراج یکی از دوستان همجنسگرایش از دانشگاه می پردازد. علی ۳۴ ساله و استاد دانشگاه سمنان بوده، که به دلیل همجنس گرایی از انجام خدمت سربازی معاف می شود، ولی پس از چند وقت، حراست دانشگاه با آگاهی یافتن از این موضوع، وی را اخراج می کند.
گاه خانواده های این افراد نیز بنا به شرایط عرفی، اجتماعی و مذهبی؛ واکنش های قهری را در رابطه با آنان انجام می دهند. فرشید از برخورد خشن برادر و مادرش با وی پس از آگاهی از وضعیت گرایش جنسی او سخن می گوید: “در ایران به عنوان یک همجنسگرا خیلی اذیت شدم، مخصوصا از سمت خانواده. هنگامی که برادرم فهمید من همجنسگرا هستم با من درگیر شد و من را با چاقو زد. حتی مادرم مرا از خانه بیرون کرد.”
وی که پدرش را در سال ۱۳۸۵ از دست داده بود، تلاش می کند تا به همراه مادرش با یک دکتر روانپزشک ملاقات کند. علیرغم توصیه پزشک به مادرش در خصوص عدم آزار او؛ فرشید ترجیح می دهد بنا به شرایط موجود کشور را ترک کند.
فرشید در پایان این مصاحبه با اعتراض به نادیده گرفتن حقوق انسانی خود در ایران می گوید: “اولین تبعیض و اولین مشکل من به عنوان یک دگرباش در ایران این است که قانونی که من آن را قبول ندارم می گوید که من باید بمیرم چون کسی هستم که از لحاظ جنسی، عاطفی و روانی، و یا حتی به خاطر وابستگی مالی یا هر چیز دیگری به یک همجنس خودم گرایش دارم.”
برای دریافت شهادتنامه کامل فرشید به لینک زیر لطفا مراجعه کنید:
https://iranhrdc.org/fa/1000000323.html#.UbX5DmX6Fn9.