دادگاه حمید نوری
موضوعات داغ

گزارش ۱۲: جلسات استماع دادگاه برای رسیدگی به سخنان شاکیان، بخش ششــم

‏‏گزارش‏ها‏‏ی محاکمه | 19 اکتبر 2021، زمان: 17:14

 

 زندان گوهردشت در ایران. یکی از زندان‏ها‏‏یی که افراد زیادی در تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷ ه.ش) در آن اعدام شدند.

عکس: زندان گوهردشت / انسی و متیاس [Ensie & Matthias] (flickr.com) / CC BY-SA 2.0

 

 

ما در گزارش پیشین خود خلاصه‏‌ای از جلسات استماع سه تن از شاکیان را که هفتۀ قبل برگزار شد ارائه کردیم. این هفته نیز محاکمه ادامه یافت و مجموعاً شامل جلسات استماع پنج شاکی بود که از طریق اینترنت از کشور آلبانی در دادگاه حضور یافته بودند و برقراری تماس با آنها چندین بار به دلیل مشکلات فنی دچار اختلال گردید. در این گزارش ما خلاصه‏ای از این جلسات استماع دادگاه را حضورتان ارائه خواهیم کرد که در تمام موارد، مربوط به بستگان افرادی است که در زندان گوهردشت اعدام شدند. جلسات استماع این افراد همگی نسبت به جلسات استماع شاکیانی که خود از بازماندگان اعدام‏ها بودند، مدت زمان کمتری به طول انجامید.

 

شـــــاکی ۱۸

سه شنبۀ این هفته، محاکمه با ادای شهادت شاکی ۱۸ که از طریق اینترنت و از کشور آلبانی در دادگاه شرکت کرده بود، ادامه یافت. شاکی ۱۸ از آلبانی اظهارات خود به دادگاه را از طریق اینترنت بیان کرد. او خواهر فردی است که دادستان ادعا می‏کند در زندان گوهردشت اعدام گردید. کنت لوئیز (Kenneth Lewis)، وکیل خصوصی این شاکی که در کنار موکل خود در آلبانی بود، جلسۀ استماع را با معرفی مختصری در بارۀ موکل خود آغاز نمود. این وکیل توضیح داد که شاکی فوق چند تن از برادرانش را در درگیری‏های مسلحانۀ میان سازمان مجاهدین خلق و حکومت ایران از دست داده و یکی از آنها در زندان گوهردشت اعدام شده است. یکی دیگر از برادران این شاکی نیز ممکن است در زندان گوهردشت اعدام شده باشد، اما اعدام وی جزء کیفرخواست این پرونده نیست زیرا در مورد شرایط مرگ او، اطلاعات کمتری در دست است. در نتیجه، هیچ سؤالی در مورد وی در جلسۀ دادگاه مطرح نگردید.

 

برادری که مرگش در این کیفرخواست مطرح شده، در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) و در سن ۱۷ سالگی به جرم فروش مجلات سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد و به حبس ابد محکوم گردید. شاکی فوق نیز خود در همان سال در سن ۱۲ سالگی دستگیر شد اما پس از هشت ماه حبس با سپردن وثیقه آزاد گردید. برادر او ابتدا در زندانی در شهر زادگاهشان، قزوین، محبوس شده بود. شاکی در زمانی که خود زندانی بود، او را همراه با سه برادر دیگرش در زندان ملاقات کرده بود و سه سال بعد نیز همراه با مادرش او را در همان زندان ملاقات کرد. شاکی مدت کوتاهی پس از آن ایران را ترک کرد. هنگامی که شایعات مربوط به اعدام‏های جمعی در تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) گسترش یافت، شاکی نگران شد و به مادرش در ایران تلفن کرد. مادرش به او گفت برادرش که چند ماه قبل از زندان قزوین به زندان گوهردشت انتقال داده شده بوده، در آن زندان اعدام شده است. بعداً افرادی که در زندان گوهردشت محبوس بوده‌‏اند و برادر شاکی را در آنجا دیده بودند، به وی گفتند او تا زمان مرگ خود در حمایت از سازمان مجاهدین خلق استقامت نمود. هنگامی که برادر شاکی در برابر هیئت مرگ قرار گرفت، از اینکه خود را منافق بخواند و یا عقایدش را انکار کند، امتناع نموده بود. شاکی سپس شرح داد که خانواده‏‌اش هرگز جسد برادرش را دریافت نکردند و هرگز به آنها گفته نشد او را در چه مکانی دفن نموده‌‏اند.

 

وکلای مدافع متهم از پرسیدن هر گونه سؤالی از این شاکی امتناع نمودند.

 

شـــــاکی ۱۹

پس از تنفس برای صرف نهار، محاکمه با جلسۀ استماع شاکی ۱۹ ادامه یافت که از طریق اینترنت و از کشور آلبانی در دادگاه شهادت داد. پس از آنکه طرف‏های درگیر در این پرونده همگی در دادگاه حاضر شده و آمادۀ شروع جلسۀ استماع دادگاه شدند، دادگاه با مشکلات فنی روبرو شد به طوری که امواج صوتی ارسالی از دادگاه در آلبانی، برگشت داشته و انعکاس آن از بلندگوها در استکهلم شنیده می‌‏شد. پس از چندین تلاش ناموفق برای برطرف ساختن این مشکل، رئیس دادگاه، قاضی توماس زندر (Tomas Zander) از اینکه انعکاس صدای خودش را که از آلبانی و از طریق بلندگوها می‏شنید، شروع به خندیدن کرد. متهم نیز به همراه رئیس دادگاه و وکلای مدافعش شروع به خندیدن کرد. در این حال دادستان و وکلای شاکیان با توجه به جدی بودن موضوعات مطرح شده، و اینکه چنین صحنۀ مضحکی اتفاق افتاده، سعی داشتند چهرۀ جدی خود را حفظ کنند. پس از یک وقفۀ کوتاه، مشکلات فنی برطرف شده و مراحل دادرسی ادامه یافت.

 

وکالتِ شاکی ۱۹ نیز مانند شاکی دیگری که قبل از وی ادای شهادت نموده بود، بر عهدۀ وکیل خصوصی به نام کنت لوییس (Kenneth Lewis) بود که با معرفی کوتاهی در بارۀ موکل خود و پیشینۀ شخصی وی، کار خود را آغاز نمود. این شاکی سه برادر خود را از دست داده بود. یکی از برادرانش در حمله‏‌ای در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) به اردوگاه مجاهدین در عراق کشته شد در حالی که دو برادر دیگرش در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) اعدام گردیدند. یکی از این برادرها در زندان گوهردشت اعدام شد و بنابراین جلسۀ استماع بر روی وقایع مربوط به وی متمرکز شده بود.

 

 برادر شاکی بر اساس تقویم ایران در آذرماه ۱۳۵۹ که مطابق با ۱۹۸۰ میلادی است دستگیر شد که پیش از زمانی است که سازمان مجاهدین خلق توسط رژیم ممنوع اعلام شود. اما علیرغم این موضوع، وی به جرم هواداری از این سازمان به یک سال حبس محکوم شد. از آنجا که او در طی دوران حبسش بر حمایت از سازمان مجاهدین خلق پافشاری می‏‌کرد، هرگز آزاد نشد. شاکی فوق توضیح داد که برادرش در سه زندان مختلف محبوس بوده است؛ اوین، قزل حصار، و گوهردشت. این شاکی همچنین توضیح داد که دیگران به وی گفته بودند که برادرش یکی از نخستین افرادی بود که در زندان گوهردشت در برابر هیئت مرگ حاضر شد و یکی از نخستین افرادی بود که اعدام گردید.

 

شاکی فوق در پاسخ به سؤالاتی که از وی شد، توضیح داد که برادر وی به گروهی از زندانیان تعلق داشت که اغلب از آنان به عنوان «زندانیان ۵۹» نام برده می‏شود. این گروه شامل صد زندانی یا تعدادی در همین حدود بود که بر حسب تقویم ایرانی در سال ۱۳۵۹ و پیش از غیرقانونی اعلام شدن سازمان مجاهدین خلق دستگیر شده بودند و در طی دوران حبس، بر اعتقاد خود مبنی بر حمایت از سازمان مجاهدین خلق استقامت ورزیدند. شاکی فوق توضیح داد که این زندانیان به ویژه به افراطی بودن معروف بودند و اجازه نداشتند با بقیۀ زندانیان معاشر باشند، زیرا [مسئولان] می‏‌ترسیدند که این افراد بر دیگران تأثیر بگذارند و ایدئولوژی آنها در میان زندانیان پخش شود.

 

در پاسخ به این پرسش که شاکی چگونه باخبر شد که برادرش اعدام گردیده است، شاکی توضیح داد که چند ماه پس از اعدام‏های جمعی در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) با مادرش تماس گرفتند و گفتند که باید به زندان اوین برود. مادر شاکی گمان کرده بود هنگامِ یک ملاقات دیگر فرا رسیده است و یا درخواستی در ارتباط با یکی از امور عادی است. هنگامی که مادرش به آنجا رفت، دو کیسه به دستش دادند و گفتند که اینها متعلق به دو پسرش است و هر دو اعدام شده‌‏اند. شاکی سپس گفت که پاسدارها برای در هم شکستنِ هر چه بیشترِ مادرش به او گفته بودند که آنها زندگی را برایش آسانتر کرده‏‌اند چون دیگر مجبور نیست برای ملاقات پسرانش از خانه به آنجا برود. در پاسخ به این سؤال که چرا از مادرِ شاکی خواسته بودند به زندان اوین برود در حالیکه گمان می‏رود یکی از برادران شاکی فوق در زندان گوهردشت اعدام شده باشد، شاکی توضیح داد که به خانواده‏‌اش گفته بودند وسایل تمام زندانیان باید از زندان اوین تحویل گرفته شود.

 

شاکی در حین پاسخ دادن به پرسش‏های وکیلش، توضیح داد که یکی دیگر از برادرانش در حمله‏‌ای که در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) توسط نیروهای ایرانی به یکی از اردوگاه‏های سازمان مجاهدین خلق در عراق صورت گرفته بود، کشته شد. هنگامی که شاکی در مورد این واقعه صحبت می‏کرد از یکی از فرماندهان سابق ایرانی به نام قاسم سلیمانی که اکنون دیگر زنده نیست به عنوان «قاتل» نام برد که سبب واکنشی فوری از جانب متهم شد که ناگهان با حالت اعتراض جمله‏ای به این مضمون را فریاد زد «مجاهدین خلق قاتل هستند نه قاسم سلیمانی». یکی از نگهبانان سازمان خدمات زندان و آزادی‏های مشروط سوئد که در دادگاه همراه متهم بود، حتی احساس کرد که باید از جای خود بلند شود و به طرف متهم برود. بنابراین پیش از به پایان رسیدن این جلسۀ استماع، رئیس دادگاه دستور تنفس کوتاهی داد تا اوضاع آرام شود.

 

وکلای مدافع متهم از پرسیدن هر گونه سؤالی از این شاکی خودداری کردند.

 

شـــــاکی ۲۰

صبح روز پنجشنبه محاکمه با جلسۀ استماع شاکی ۲۰ که از آلبانی و از طریق اینترنت در دادگاه حضور یافته بود، آغاز شد. وکیل این شاکی، گیتا هدینگ وایبرگ (Ghita Hadding Wiberg) که در دادگاه استکهلم حضور داشت، سخنان خود را با معرفی مختصری در بارۀ موکلش آغاز نمود. این شاکی در خانواده‏‌ای که از هواداران مجاهدین خلق بودند، پرورش یافته بود و یکی از برادران کوچکترش در زندان گوهردشت اعدام شده بود. برادر این شاکی در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) دستگیر شد و به چهار سال حبس محکوم گردید. وی پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۸۶ (۱۳۶۵)، دو ماه بعد در حالی که قصد فرار از ایران را داشت، مجدداً دستگیر شد.

 

برادر شاکی در هنگام دستگیری دانشجوی رشتۀ معماری بود و شاکی او را فردی توصیف کرد که در خصوص ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق، در محل شناخته شده بود. وی پس از شناسایی شدن در خیابان توسط اعضای سپاه پاسداران، دستگیر شد. او پس از تحمل چهار سال حبس و آزاد شدن از زندان، مجدداً در سال ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) دستگیر شد و به پنج سال حبس محکوم گردید. برادر شاکی را ابتدا در زندان اوین محبوس ساختند و سپس وی را به زندان گوهردشت منتقل کردند. پدر آنها که در گذشته قاضی بود و در آن زمان به عنوان وکیل کار می‏کرد، در زندان گوهردشت به ملاقات برادرِ شاکیِ فوق رفته بود. از آنجا که پدر آنها تا حدی با افراد شاغل در سیستم قضایی آشنا بود، چند تن از افراد شاغل در زندان را شناخته بود و به ویژه نام فردی که دادستان مدعی است شخص متهم می‌‏باشد را در صحبت‏هایی که بعداً با شاکی داشت، ذکر کرده بود.

 

 

چند ماه پس از اعدام‏‌های گروهی در گوهردشت، پدر شاکی فوق به زندان احضار شده بود. پس از حضور در زندان، پاسداران به وی گفتند که پسرش اعدام شده است و کیسۀ کوچکی که محتوی وسایل برادر شاکی فوق بود را به وی دادند. مدت‏ها بعد، زندانیان پیشینی که از بازماندگان اعدام‏های گروهی زندان گوهردشت بودند به این شاکی گفتند که برادرش در اوایل دوران اعدام‏های جمعی در تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) اعدام شده بوده است.

 

وکلای مدافع متهم مجدداً از پرسیدن هر گونه سؤالی از این شاکی خودداری نمودند.

 

شـــــاکی ۲۱

محاکمه در روز پنجشنبه و پس از نهار با ادای شهادت یک شاکی دیگر که از آلبانی و از طریق اینترنت در دادگاه حضور یافته بود، ادامه پیدا کرد. گیتا هدینگ وایبرگ (Ghita Hadding Wiberg)، وکیل شاکی ۲۱، که در دادگاه در استکهلم حضور داشت، موکل خود را به دادگاه معرفی نمود و این شاکی در بارۀ یکی از برادرانش که در زندان گوهردشت اعدام شده بود، سخن گفت. برادر شاکی مزبور در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) دستگیر شد و دوران حبس خود را در سه زندان مختلف سپری نمود: اوین، گوهردشت، و  «یک بازداشتگاه سرّی» در نزدیکی کرج. این شاکی خود نیز بین سال‏های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶ (از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵) زندانی شده بود اما پس از آزادی و مدت کوتاهی پیش از خروج از ایران برادر خود را در زندان گوهردشت ملاقات نمود.

 

برادر شاکی مذکور در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) دستگیر شده و در ابتدا به تحمل هشت سال حبس محکوم شده بود. هنگامی که در زندان بود این مجازات به ده سال حبس تمدید شد. شاکی فوق علیرغم آنکه اجازه نداشت برادرش را ملاقات کند و این یکی از شرایط آزاد شدنش بود، پس از آزادی از زندان توانسته بود با استفاده از کارت شناسایی خواهرشان، برادر خود را در زندان گوهردشت ملاقات کند. برادر این شاکی خسته و فرسوده به نظر می‏رسید و آثار سال‏ها شکنجۀ مداوم در وجود او آشکار بود. شاکی فوق توضیح داد که وی در طی این ملاقات احساس می‏کرد که این آخرین باری است که برادرش را می‏بیند. در طی این ملاقات برادرش توانسته بود عکسی را که همان اواخر از خود گرفته بود به او بدهد. این شاکی در طول جلسۀ استماع عکس برادرش را بالا نگاه داشته و گفت «آیا این شباهتی به چهرۀ یک فرد ۲۴ ساله دارد؟ چون او در آن زمان ۲۴ سال داشت اما خیلی فرسوده به نظر می‏‌رسید».

 

مادر شاکی هم غالباً برادر شاکی را در زندان گوهردشت ملاقات می‏کرد و برادر شاکی در آخرین ملاقاتش به او گفته بود که فعالیت‏های مشکوکی در زندان در حال وقوع است. پس از آنکه ملاقات‏ها در تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) در زندان گوهردشت متوقف شد، مادر شاکی به طور مداوم به زندان گوهردشت می‏رفت تا بفهمد چه اتفاقی برای پسرش افتاده است. ماه‏ها بعد مادر شاکی را به زندان گوهردشت احضار کردند و به او گفتند که پسرش دشمن جمهوری اسلامی بوده و اعدام شده است. همچنین کیسه‌‏ای که حاوی وسایل شخصی  او بود را به مادرش دادند.

 

کنت لوییس (Kenneth Lewis) وکیل خصوصی در این پرونده که از جانب موکلینش استدلال کرده وقایع سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) را باید نسل کشی محسوب نمود، نیز با اغتنام فرصت، سؤالاتی از این شاکی پرسید. لوئیس با این جمله صحبت خود را آغاز کرد که «در طی این محاکمه تقریباً ما فقط در مورد مردها و اتفاقاتی که در طی این سال‏ها برای آنها افتاده است شنیده‏ایم.» وی سپس از شاکی خواست تا خاطراتش را از دوران حبس خود بیان کند و در مورد آنچه بر زنان گذشته است بگوید. شاکی فوق توصیف کرد هنگامی که وی در زندان اوین محبوس بود، او را در بندی که مخصوص زنان بود و دارای ۶۰۰ زن زندانی بود حبس کرده بودند و سه بند مشابه دیگر نیز در آن زندان وجود داشت. بعضی از همبندان او ۱۶ سال بیشتر نداشتند و همگی زندانیان سیاسی بودند. این شاکی تخمین زد که حدود ۹۰% از زنانی که در طی دوران اقامت او در اوین، در آنجا محبوس بودند، اعدام شدند و او به خاطر دارد که در طی یک دورۀ بخصوص، هر شب بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ زن زندانی را اعدام می‏کردند. شاکی و زندانیان دیگر از بندی که در آن محبوس بودند  شب‏ها می‏‌توانستند صدای شلیک گلوله‏‌های جوخۀ اعدام را بشنوند. شاکی همچنین شرح داد که وی برای مدت کوتاهی هم در زندان گوهردشت محبوس بوده است و در آنجا هم بندهایی به زنان زندانی اختصاص یافته بود.

 

وکلای مدافع متهم از پرسیدن سؤالات خودداری نمودند.

 

شـــــاکی ۲۲

محاکمه در صبح روز جمعه با جلسۀ استماع یک شاکی دیگر که از طریق اینترنت از آلبانی در دادگاه حاضر شده بود، ادامه یافت، که این آخرین جلسۀ استماع دادگاه در طی این هفته بود. مطابق معمول، جلسه با سخنان وکیل شاکی، گیتا هدینگ وایبرگ (Ghita Hadding-Wiberg) که موکل خود را به طور مختصر به دادگاه معرفی نمود، آغاز شد. برادر شاکی مذکور عضو سازمان مجاهدین خلق بود و در یک تظاهرات مهم در تهران در تابستان ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) شرکت کرده بود. وی پس از شرکت در تظاهرات مخفی شده بود اما نهایتاً دستگیر شده و به ده سال حبس محکوم گردید. برادر این شاکی دوران محکومیت خود را در دو زندان اوین و گوهردشت سپری کرد و والدین آنها وی را در هر دو زندان ملاقات کرده بودند.

 

برادر شاکی در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) از اوین به گوهردشت منتقل شده بود و والدین او تا تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) که ملاقات‏ها ناگهان متوقف گردید، توانسته بودند به دیدن او بروند. چند ماه پس از اعدام‏های گروهی، پدر و مادر وی به زندان گوهردشت احضار شدند و به آنها گفتند پسرشان منافق بوده است و بر اساس فتوایی که توسط خمینی صادر گردیده، اعدام شده است. هنگامی که پدر آنها از محل دفن برادر این شاکی سؤال کرد، پاسدارها او را هل داده و تهدید کرده بودند. آنها همچنین به وی گفته بودند که حق برگزاری هیچگونه مراسم ترحیم ندارند.

 

وکلای مدافع متهم از پرسیدن هر گونه سؤالی خودداری نمودند.

 

گزارش آینده

ما در گزارش بعد، خلاصه‌‏ای از جلسات استماع شاکیان را که قرار است هفتۀ آینده برگزار گردد، تهیه خواهیم کرد.

 

 

 

 

 

 

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا